آهای!صورتک را برندار از چهره ام!دلت می گیرد!
مرده ای را زیر نقاب زنده ها اگر ببینی دلت می گیرد!
سردی جسدم را زیر گرمی صورتک اگر ببینی دلت می گیرد!
شوری اشکم را زیر شیرینی لبخند صورتک اگر ببینی دلت می گیرد!
آهای!به صورتکم دست نزن!
مرا بدون صورتک دوست نخواهی داشت!
مرا بدون صورتک اگر ببینی دلت می گیرد...
آهای!به صورتکم دست نزن...
و سال ها می گذرد از "مادر"...
و مادر همچنان چشم دوخته به شیعیانش...
و شیعیانش همچنان در انتظار نشسته اند...
منتقم اما منتظران نشسته به دردش نمی خورند...
و ما همچنان"نایستادن برای ظهور"را ادامه می دهیم...
برای آمدنش دعا می کنیم_اگر یادمان باشد_ و برای نیامدنش گناه ها...
...............................................................................................
پ.ن1:خسته ایم آقا!تا کی در رویا ببینیم آمدنت را؟؟و تا کی مادر را با صورت کبود ببینیم در خیالمان؟بیا!
پ.ن2:چه می شود که انسان مشغول به غیر می شود؟؟؟مولا رهایش کرده که با غیر خوش باشد؟؟؟نمی دانم...آقا بیا!
پ.ن3:بچه گانه می گریم:آقای من...بیا،بیا،بیا دیگه...بیا
دعا می کنید برایم اگر بگویم خیلی محتاج دعایتانم؟
پشت شیشه ی اتو بوس نوشته بود؛با خط خوش:"ألیس الله بکافٍ عبده"
و من،لحظه ای حیران:أ لیس الله بکاف عبده؟
أ لیس الله بکاف عبده؟
أ لیس الله بکافٍ عبده؟؟؟؟؟؟؟؟؟
