پسربچه گریه می کرد و دنبال پلاستیک فریزر می دوید.باد پلاستیک رو از دستش درآورده بود و حالا پسربچه بی تاب بود.
مادرش کلافه و عصبی شده بود:"وایستا!کجا می دوی؟؟؟؟پاکت فریزر دیگه گریه داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟"
پسربچه گریه می کرد و دنبال پلاستیک فریزر می دوید.باد پلاستیک رو از دستش درآورده بود و حالا پسربچه بی تاب بود.
مادرش کلافه و عصبی شده بود:"وایستا!کجا می دوی؟؟؟؟پاکت فریزر دیگه گریه داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟"
نمی دونم کارم درسته یا نه ولی خوابمو کم کردم
جالبه نسخه هایی که بعضی وقتا واسه دوستان می پیچم رو خودم اجرا نمی کنم:
"به خودت خیلی فشار نیاریا...تو فقط همون قدر مسیولیت داری که وقت داری"
"قرص آهنت رو فراموش نکنیا...یه کم به خودت برس"
"اگه از الآن به خودت فشار بیاری أثرشو 20سال دیگه می بینی"
همسر دلسوزم هم مکررا می گه اینا رو بهم ولی چی کار کنم؟نمی تونم کارامو رو زمین بذارم که!باور کنید کار اضافه ای هم انجام نمی دم!همه اش لازمه!آخه الان که جوونم و بچه تو دست و بالم نیس اگه این کارهارو نکنم کی بکنم؟
اصلا یه سوال:من چقدر در روز باید بخوابم؟
اگر روزی 5ساعت بخوابم یعنی کم خوابم؟با توجه به این که درطول روز به خاطر مشغولیت های فکری دیگه حس خوابالودگی نمی کنم.(البته قهوه هم می خورم)6 ساعت چی؟می دونم حد اقل زمان خواب جوون باید 6 ساعت باشه.اما با توجه به میزان فعالیت(بیش تر فکری)که دارم کافیه؟یه کم توی اینترنت سرچیدم اما مطلب خودم رو پیدا نکردم.حاضرم تا6 ساعتم بخوابم.
تنها مساله اینه که شاید گاهی در نظر دیگران بی حال بیام.اما از نظر رو حی واقعا از همیشه سر حال ترم.و البته گاهی شبا موقع خواب احساس خستگی زیاد می کنم.
فکر می منم شاید اگر به این روال عادت کنم دیگه این احساس خستگی هم از بین بره و از نظر ظاهری هم بتونم خودمو سرحال نگه دارم.
دعا کنید خدا به وقتم برکت بده.
نظر و راهنمایی یادت نره