درباره نویسنده
زهرا(م)
زهرا(م)
بعضی ها از خودشان می نویسند برای دیگران. و شاید چون برای دیگران است شیرین باشد برای "دیگران" . اما من برای خودم می نویسم و شاید چون برای "من" است،برای دیگران شیرین نباشد. پس یا "من" باشید که برایتان شیرین شود یا به "دیگران" بودن خود ببخشید این منیت من را.
  • صفحه نخست
  • آرشیو وبلاگ
  • تماس با من
  • فید وبلاگ
مطالب اخیر
    نامه ی رهبر انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی
    هرکسی کو دور ماند از اصل خویش.....
    چرا امام نقی؟؟
    [عناوین آرشیوشده]
کلمات کلیدی مطالب
  • آزادی (1)
  • امام زمان (1)
  • برنامه ریزی (1)
  • تقلید (1)
  • توبه عشق معشوق خدا (1)
  • عرفه (1)
  • عشق (1)
  • نماز (1)
آرشیو وبلاگ
  • عناوین مطالب
  • تیر 90
  • مرداد 90
  • شهریور 90
  • مهر 90
  • آبان 90
  • آذر 90
  • دی 90
  • بهمن 90
  • اسفند 90
  • فروردین 91
  • اردیبهشت 91
  • خرداد 91
  • تیر 91
  • مرداد 91
  • شهریور 92
  • مرداد 92
دوستان من
  • لنگه کفش
  • فرزانگان امیدوار
  • ###@وطنم جزین@###
  • مدیریت MIS
  • رقص خون
  • سرچشمه همه فضـایـل مهــدی(ع) است
  • ****شهرستان بجنورد****
  • بوستــان نهــج الفصـــاحـه
  • ساعت یک و نیم آن روز
  • ..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
  • ►▌ رنگارنگ ▌ ◄
  • هر چی بخوای
  • بوی سیب
  • سایت روستای چشام (Chesham.ir)
  • یادداشتهای فانوس
  • انسان جاری
  • عطر یاس
  • بچه های خدایی
  • برادران شهید هاشمی
  • شهریار کوچه ها
  • ترانه ی زندگیم (Loyal)
  • السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
  • عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
  • اواز قطره
  • خداجون دوستت دارم
  • اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
  • نوری چایی_بیجار
  • xXx عکسدونی xXx
  • شاسوسا
  • دلنوشته های یه عاشق!
  • انصار الحسین (ع) نوشهر
  • بر و بچه های ارزشی
  • مقاله های تربیتی
  • حفاظ
  • فهادانــ
  • فقط من برای تو
  • به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
  • * امام مبین *
  • بیاییددلامون روبهم نزدیک کنیم...متحد باشیم....
  • دهاتی
  • دکتر علی حاجی ستوده
  • حاج آقا مسئلةٌ
  • رویای زیبا ...
  • دلسرخ
  • شاپرک
  • جاده خاطره ها
  • به سمت خدا
  • ...lava heart...
  • دکوراسیون،تزِِیینات و خانه داری
  • لغزش سکوت
  • مسافر
کدهای اضافی کاربر


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 11
کل بازدیدها: 110816

پا در کفش همه!
هیچ کس بجز تو...
نویسنده: زهرا(م) - جمعه 90/8/20

دوباره شک می کنم...رکعت دومم یا سوم؟؟؟؟؟ای بابا...آهان!دومم...باید تشهد بگم:الحمد لله...اشهد أن لا إله الّا الله وحده لا شریک له...

چی می گم؟؟؟؟أشهد أن لا أله إلّا الله؟؟؟؟؟جون عمّه م!!!!!!

فکر می کنم اگه واقعا اعتقاد داشته باشم که دارم با"خدا"ی خودم حرف می زنم و هییییییییییییچ خدایی بجز الله نیست...اون وقت اینه نمازی که می خونم؟؟؟؟؟؟؟؟

ادامه ی نماز:این تشهد رکعت دوم بود یا چهارم؟؟؟؟؟

...

 

نظر یادت نره


نظرات ()



این\من\را از سر راه نیاوردمش !
نویسنده: زهرا(م) - سه شنبه 90/8/17

چشم هایم را می توانی ببندی!

گوش هایم را می توانی بگیری!

دست و پایم را می توانی ببندی!

بر دهانم مهر خاموشی می توانی بزنی!

دنیا را می توانی از من بگیری!

هر کار می توانی بکن!

مرا اما از خودم نمی توانی بگیری!

آزادی را از من نمی توانی بگیری!

من یک اندیشه ام!

آزاد آزاد!

و هیچ زنجیری مرا از پای نخواهد نشاند!

و من هستم!

و اوج می گیرم!

و بزرگ می شوم!

نمی توانی بگویی فکر نکن!من فکر می کنم!

به خاک و خونم اگر بکشانی،من همانم که هستم:یک اندیشه،یک باور...

و یک مکتب می شوم به زودی!

و آن وقت ... اگر دنیا را از من بگیری،من را نمی توانی از دنیا بگیری...

به زنجیرم بکشی و در خاکم فرو بری،من همچنان ایستاده ام!و پر رنگ ترم از دیروز!

چون انتخاب کرده ام که یک مکتب باشم...

من همیشه هستم،چون افکارم مال من هستند...

و افکارم،بیش ترین چیزی هستند که هستم!

من یک مکتب می شوم به زودی!

آن وقت دگر هر جا که می خواهم باشم،

من برای تمام زمان ها هستم

چون "انتخاب"کرده ام که بیش تر باشم از دست و پا و گوشت واستخوان...

و من انتخاب کرده ام "ماندن"را...

و جاودانه بودن را...

"من"،"من"هستم

و در هر زمان و هر مکانی"من"خواهم بود

این "من"را از سر راه نیاوردمش!

پس نگهش می دارم تا...

همیشه

 

 

 


نظرات ()



دعا...
نویسنده: زهرا(م) - یکشنبه 90/8/15

سلام به همگی.

راستش محرک گذاشتن این پست یکی از دوستانه به نام"معشوق".اول از همه بگم این متن رو باید با حوصله بخونید و اگر خوندید نظر بذارید.در غیر این صورت خواهش می کنم اصلا نخونید!

این دوستمون در رابطه با پست قبلی نظراتی گذاشتن و در مورد دعا در روز عرفه هم سؤالاتی رو مطرح کردن.منم در حد خودم نظر می دم.

صحبت های ایشون رو در دو محور خلاصه می کنم:یکی اینکه آیا واقعا هرچیزی از خدا بخوایم بهمون می ده؟که در ارتباط با پست قبلی نوشته بودن.

دوم این که آیا استجابت دعای ما به گناهانمون مربوط می شه؟یعنی اگر ما مرتکب گناهی می شیم،دیگه خدا جوابمون رو نمی ده؟

من جواب هر دو مسأله رو یک جا می دم (البته در حد خودم )به این امید که مفید واقع بشه.شما هم کمک کنین.

در پست قبلی اصل اجابت دعای شخصی رو مطرح کردیم که در دعا اصرار داره(بگذریم از این که دعا آداب داره که الان نمی خوایم در موردش بحرفیم).به نظر من ما زمانی نتیجه ی مطلوب رو می گیریم که تمام اصول رو (لا اقل تا جایی که می دونیم)در کنار هم رعایت کنیم.مثل قواعد تمام علوم و فنون که وقتی با هم رعایت بشن نتیجه مطلوب رو دارن.توی ریاضی و فیزیک برای نتیجه گرفتن باید فرمول رو عینا اجرا کنی.توی منطق،فلسفه و حتی هنر،این مسأله صادقه و گریزی ازش نیست.گفتن 4+7+9=20؛حالا ما بیایم 4 رو از این وسط برداریم بگیم نمی شه 20 و شما اشتباه گفتی؟؟؟؟؟؟مثل قوم بنی اسرائیل نشیم که خدا بهشون گفت:أفتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض؟آیا به بعضی از کتاب ایمان میارید و به بعضی دیگه کافر می شید؟(سوره بقره/آیه85)

اصلی که جا داره اینجا مطرح کنم اصل اعتماد به "تمام "حرفای خداست.ارتباط ما با خدا،یه قضیه ی دو طرفست.از طرف خدا خیالمون می تونه تخت باشه که هیچ اشتباهی رخ نمی ده.پس نگران اون طرف قضیه بودن معنا نداره.این که گفتیم خدا برآورده می کنه(با مراعات شرایط دعا)درسته.اما اگر به "مجیب الدعوات بودن خدا"ایمان داریم، به این هم ایمان داشته باشیم که خدا بهمون میگه:"و عسی أن تکرهو شیئا و هو خیر لکم،و عسی أن تحبوا شیئا و هو شر لکم"چه بسیار پیش میاد که شما چیزی رو ناگوار بدونید در حالی که اون چیز به صلاحتونه و چه بسیار که شما چیزی رو دوست دارید که در واقع شر و فساد شما در اونه(سوره بقره/ایه216).پس چرا موقع دعا به خدا اعتماد نکنیم؟چرا ایمان نداشته باشیم که اگه توی دعامون بگیم"پس هرجور صلاحه"،همون چیزی می شه که به نفع ماست؟چرا دلمون آروم نشه با گفتن این حرف؟؟؟؟؟

اما درمورد این که آیا گناه مانع اجابت هست یا نه،قطعا بی تأثیر نیست .چون توی دعای کمیل می گیم"و لا یحجب عنک دعائی سوء عملی و فعالی" یعنی از خدا خواهش می کنیم که بدی  اعمال ما پرده ای برای اجابت دعامون نشه،اگر به خودی خود پرده نبود که همچین دعایی نمی کردیم!هرچند ممکنه خدا به خاطر لطفی که به بنده ضعیفش داره،اجابت کنه(در این صورت که دیگه خیییییییییییلی چشم سفیدیم اگه بازم به گناهمون اصرار کنیم).

حالا وظیفه ی من عابد(که احیانا لاف عاشقی هم می زنم!پوزخند)چیه؟آیا درسته که بگم خدایا من حتی تصمیم به ترک گناه ندارم ولی تو هر چی می خوام بده؟خدایا من ظرفم رو برعکس گذاشتم روی زمین ،خیالم ندارم برش گردونم ولی تو پرش کن از بارون؟؟؟؟؟؟؟!!!بابا یه کم انصاف به خرج بدیم دیگه،لا أقل بگیم خدایا من تصمیم گرفتم ترک گناه کنم،حالا گناهان قبلی من رو نادیده بگیر و ظرف وجودم رو پر کن!

به قول حافظ:"گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان،نگاه دار سر رشته تا نگه دارد"...

خدایا به خودت کمکمون کن که ظرفمون رو به طرف بارون بگیریم و به رضای تو راضی باشیم.آیا چیزی بهتر از این که هم خدا از ما راضی باشه و هم ما از خدا،توی دو دنیا پیدا می شه؟من که فکر نمی کنم پیدا بشه...

 

هر کس دعام نکنه،شیر مادرش رو حلالش نمی کنمپوزخند

 

نظر یادت نره


نظرات ()



مطالب قدیمی تر » « مطالب جدیدتر