گاهی فکر می کنم و گاهی_به ندرت البته_به زبان می آورم...

درست و غلطش را نمی دانم اما می دانم بچه تا غلط حرف نزند درست حرف زدن را یاد نمی گیرد...

خدا هم تحملم می کند حتما...می خواهد یاد بگیرم دیگر...مادر هم حتی بچه اش را نمی زند به خاطر اشتباه حرف زدن...

ذوق هم می کند تازه...

مقدمه می بافم که بگویم پا اگر در کفش خدا و امام و... می کنم،خدا کنار آمده با پای فضول ما...شما هم کنار بیایید...

آقا نماز خوانده ای دیگر؟؟؟

نمی دانم...شاید بیش ترین زیبایی اش در سجده اش باشد...

زیبایی قیام،انتظار سجده کردن است...

زیبایی رکوع،نزدیک شدن به سجده...

و زیبایی سجده...اصلا زیبا تر از سجده حالتی  پیدا می کنی؟؟؟؟؟

.............................

قیام می کند چه قیامی!

دنیا انگشت حیرت به دهان می گیرد از این قیام...

می تازد چه تاختنی...

و کمی بعد...

سنگ و پیشانی و خون و لباس و ...

ببخشید که می گویم...آخر...آخر رکوع را می خواهم بگویم...

سنگ و پیشانی و خون و لباس و...زبانم لال...تیر و قلب و ...خلاصه رکوع...

و کائنات است که می لرزد از این رکوع...

بگذریم...بگذریم..."شاه"نامه،آقا نامه،ارباب نامه،مولا نامه،حسین نامه:آخرش_ببخشید_سجده اش خوش است...

سجده را هم بگویم؟؟؟؟

می گویم...ولی نفرین نکنی این زبان بی حیا را...

سجده؟؟؟

آقا و ...

آقا و ... گودال و...

آقا و ...گودال و ...شمر و... جلوس و...خب دق نمی کنیم چرااااااااااااااااااااااااا؟بگویم باز هم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

صدر و...

بگذریم بگذریم...سجده کرد دیگر...

چطور را...ولش کن...اگر بگوییم و دق نکنیم شرمنده می شویم...

سجده کرد...سجده کرد...سجده...چه سجده ای...چه سجده ای...

..........................

نمازگزار دلبر باشد سجده هم یقین باید دلبرانه باشد دیگر...

عجب ندارد عاشورا...سجده اگر زیبا ترین حالت باشد،نماز گزار هم دلبر خدا باشد،حاصل همین می شود دیگر...نمی شود؟؟؟؟

..........................

پی نوشت:خدا می خواست سنگ تمام بگذارد برای دلبرش:حتی بعد از شهادت هر چه سنگ بود در نینوا به دست کوفیان سپرد...